مهسا و حسین عشق ما

اندر احوالات مهسا

1390/4/14 14:58
نویسنده : مامان
245 بازدید
اشتراک گذاری

گلم سلام. دددظ ا گه وسطش این حروف رو دیدی تعجب نکن اینا تایپ ای خودته 45ققثبفففففغ ددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد رز برم تا بعد حالا که نمیذاری

جدیداً چشماتو درشت میکنی و ابروهاتو بالا میندازی و اُ اُ میگی. بیشتر از قبل حرف میزنی و کلماتی مثل اینـننَه ، یا با زدن زبونت به سقف دهان کلمه نه رو بیشتر زمان گرسنگی استفاده میکنی. دیگه قشنگ میگی اَ دَ دَ دَ ،بَ دَ بَ دَ. همه 4 دست و پا دنبالم میکنی و به خصوص وقتی گلاب به روت میرم دستشویی همه ساختمون خبر میشن اولا فقط می آمدی پشت در و بلند میشدی و گریه میکردی. ولی الان علاوه بر قبلیا محکم شروع میکنی به در کوبیدن. هرجا رو که پیدا کنی و قابلیت بلند شدن ازش رو داشته باشه بلند میشی. البته دو هفته پیش 31 خرداد اولین قدم مستقلت رو خونه مامان بزرگ(مامان طیبه) برداشتی به پشتی بلند شدی چند ثانیه دستاتو رها کردی و اولین قدم رو برداشتی. هممون کلی جیغ کشیدیم و ذوقتو کردیم. مهدیس و محدثه و خاله منصوره و باباشون الان مدینه هستند. 5 روز پیش رفتیم بدرقشون. خوش به حالشون. دفعه بعد حتماً کلی از عکساتو برات میذارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)