مهسا و حسین عشق ما

میز آنایش!

1393/10/8 22:36
نویسنده : مامان
534 بازدید
اشتراک گذاری

چند روز پیش که دایی مهدی به همراه بابابزرگ و مامان بزرگ به تهران اومده بودن تصمیم داشت برای ترمیم رابطه با مهساچشمک یه کادوی تولد دلچسب خانم، بخره و بیاد. آخه مهساجون! وقتی کوچیکتر بودی دایی جون میخواست مثلا باهات بازی کنه یکدفعه بهت پخ کرد و شما ترسیدی و فرار و دیگه از دایی جون میترسیدی. دایی جون با یک کارتون بزرگ حاوی اسباب بازی میز آرایش وارد خونه شد و گل از گل شما شکفت. سریع راه انداختیش و کلا اون شب یا پیش میزآنایش که البته منظورت همون آرایش هست بودی یا بغل دایی مهدی.محبت جالب بود که یکدفعه که توی بغل دایی جون نشسته بودی بی مقدمه رو بهش کردی و گفتی " دایی من کوچیک بودم شما رو  اصلا دوست نداشتم!". ما خیلی مبهوت شدیمهیپنوتیزم و البته کلی دایی جون رو به خاطر هدیه به موقعش تحسین کردیم.

پسندها (3)

نظرات (3)

مامان گیلدا
8 دی 93 22:42
ماشالله به بچه های نازتون لطفا به دختر من رای بدید ممنون http://www.niniweblog.com/upl/gilda1393/14187603198.jpg
مامان آنیسا
10 دی 93 17:15
به به چه میز آرایش خوشکلی مبارکت باشه عزیزم
مامان
پاسخ
مامی عسل
14 دی 93 13:21
مبارکه عزیزم