مهسا و حسین عشق ما

خواب خالی

1393/10/26 19:19
نویسنده : مامان
294 بازدید
اشتراک گذاری

مهسا جونم، من و شما و حسین دیشب رو باجای خالی باباجون گذروندیم. دیشب بله برون عمه  سمیه در اراک بود و چون حسین کمی بدحال بود ما در خانه ماندیم. حسین کاملا عوارض سرماخوردگی رو داشت به اضافه اینکه در شب قبلش نیم ساعت نیم ساعت به دلیلی سرفه های خشک دردناک بیدار میشد و به گریه میافتاد و تب خیلی شدیدی داشت. تشخیص دکتر این بود که اینها از عوارض دندان در آوردن هست و گلوش به آب دهانش حساس شده. امروز من و شما هم به سرماخوردگی مبتلا شدیم و برای بار دوم در پاییز و زمستان امسال همگی باهم بیماریم و چقدر سخته. خدارا شکر خاله آمنه به دادمون رسید.

مهسا جون دیشب هنگام خواب به شما گفتم:"شب خوش.خوابهای خوب ببینی"

و شما گفتی:"شب بخیر اما شما نه خواب خوب ببین نه خواب بد. خواب شما باید خالی باشه"خنده

کلاس قرآن جامعه القرآن رو به دلیل مباحثی که در آن مطرح میشد انصراف دادیم و به جای آن در دارالقرآن منطقه ثبت نام کردیم و راضی هستی.

کلاس قصه گویی ،معلم کاملا ازت راضی هست. جلسه اول که گویا خودت از خودت یک قصه درآوردی و تعریف کردی و جلسه بعد هم قصه بزبزقندی رو  تعریف کردی.

از کلاس مونتسوری هم خیلی لذت میبری

کلا بعد از کلاسهای کانون خیلی به سختی رضایت میدی که بیایم خونه. معمولا بعد از کلاس 1 ساعت هم در اونجا با بقیه بچه ها میگذرانی و من کلی باج بهت میدم تا اونجا رو ترک کنی. چرا که کنترل حسین که همش دلش میخواد اونجا راه بره کمی سخت هست

ترم بعد کلاسهای بیشتری ثبت نامت میکنم عزیزدلممحبت

 

پسندها (1)

نظرات (0)