مهسا و حسین عشق ما

عید نوروز 92

1392/1/31 1:13
نویسنده : مامان
225 بازدید
اشتراک گذاری

مهسای عزیزم  امسال را هم با وجود گرمت عید ما را خیلی دلپذیر کردی. امسال هرجا رفتیم مجلس را با شعرهای قشنگی که میخوندی گرم میکردی. همه عاشق شعر خوندنت بودن و درخواستهات هم زیاد. بخصوص "خواب میدیدم بچه شدم، مثل گل باغچه شدم..." که حتما در ادامه مطلب یکی دو تا از شعرها را خواهم آورد.

هفت سین خونه مامان بزرگ با تصویری از هفت سین پارسالت

عاشق محمد حسینی و همبازی یک ربعه با مهدیس بقیه اش مدام ازش فرار میکنی آخه یک کم بهت زور میگهچشمک. از محمد حسین خیلی دفاع میکنی و در بازیها هم هرچقدر ازش کتک بخوری باز هم میری و نوازشش میکنی. محمد حسین هم خیلی قشنگ گفت:" من نمیدونم مهسا چرا اینقدر منو دوست داره؟"

البته خوشگلم مهدیس هم کفش تخ تخی های قشنگش را بهت داده تا باهاش حسابی کیف کنی.

تا بالاخره خاله منصوره زحمت کشید و برات این کفشهای قشنگ رو خرید. وای که چقدر عاشق این کفشهای قشنگ هستی مدام توی خونه، بیرون خونه میپوشی و به قول خودت تخ تخ میکنی

سیزده به در به باغ دایی عبدا.. رفتیم بسیار خوش گذشت  خیلی به طبیعت علاقه داری به آب آسمان ابرها ماه ستاره ها گاهی اوقات چند دقیقه به آنها خیره می مانی.

مثل اینجا که وقتی ازت پرسیدم چکار میکنی؟ گفتی " دارم آب رو نگاه میکنم"

اینم شما با دختر 6 ماهه و نمکی عمه ملیحه " ساینا"

عسلم. در اینجا دو تا از شعرهایی که میخوندی میارم بقیه اش بماند برای بعد

"خواب میدیدم بچه شدم

مثل گل باغچه شدم

پیرهن چین چین پوشیدم

دنبال توپم دویدم

اما وقتی بیدار شدم

دیدم که بچه نیستم

یک گل باغچه نیستم 

خودم یه بچه دارم 

گل توی باغچه دارم

بچه من گل منه

قمری و بلبل منه"

-------------------------------------

"کفشدوزک کوچولو 

حسابی غصه داره

چون که برای دوختن 

دیگه کفشی نداره

سوزنشو گذاشته

کنار گل تو باغچه

کاشکی براش بیارن

یه لنگه کفش کهنه

نخها را قیچی کرده 

تا که باشه آماده

وقتی کفشی نداره

نخها چه سودی داره

از اون دورا میادش

انگار صدای خش خش

داره میاد هزار پا 

با یه بقچه رو دوشش

تو بقچه اش گذاشته

هزار تا کفش کهنه

حالا دیگه کفشدوزک 

هیچ غصه ای نداره"

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

فرناز/ مامان ریحانه
15 خرداد 92 2:28
الهی چه عکسای جینگیلی و قشنگی