مهسا و حسین عشق ما

20 ماهگیت مبارک

1391/3/1 1:56
نویسنده : مامان
186 بازدید
اشتراک گذاری

شاهدخت زیبای من! روزها تند و تند میگذرند و تو هم تند و تند بزرگ میشی. گاهی اوقات دوست داشتم اصلا هیچ کاری نداشتم و فقط باهات بازی میکردم و وقت میگذاشتم چراکه هم من و هم بابایی میدونیم که روزها همینطور که تا الان مثل برق و باد گذشته اند خیلی زود سپری میشوند و دیگر مثل الان افتخار نمیدی تمام وقت در کنارت باشیم. پس باید قدر بدونیم. عزیزم خیلی مهربونی هر غذایی که میخوری به من هم حتما باید مقداری بدی بخورم. هرچیزی هم که  طلب میکنی و بهت میدم با صدای ظریف و مینیاتوری میگی"مَنون" یعنی ممنون. به سیب زمینی میگی "سیبی" واقعا الان یه طوطی به تمام معنا شدی.حتی کارهایی رو هم که انجام میدی کمی همراه با ادا و اشاره برامون بازگو میکنی. ضمناً دندون هشتمت، دندان نیش پایین سمت چپ دهانت هم به سلامتی دراومد.

29 اردیبهشت همراه با مامان بزرگ و بابابزرگ و خاله ها و دایی رفتیم کوه، به رسم همیشگی در اردیبهشت.

یک لاک پشت در راه

 مهسا در کنار یه بره بازیگوش که از گله جا مونده بود و صدای بع بع اش همه جا رو برداشته بود.

در کنا ریواسها نشستی و داری نوش جان هم میکنی

یک بعد از ظهر در تراس

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)