مهسا و حسین عشق ما

23 ماهگی مهسا جونم

1391/6/17 10:05
نویسنده : مامان
254 بازدید
اشتراک گذاری

خشمگین عصبانیاما جذاب و دوست داشتنی. خیلی این عکس رو دوست دارم. همکار باباجون در افطاری که شرکت بابا داده بودند زحمت کشید و این عکس رو گرفت.

گل من پیش گلدونهای خونه

مهسا جونم در این ماه (5 تا 9 شهریور) اولین مسافرت شمال (بندر انزلی -سنگاچین)رو تجربه کردی. در این سفر با خاله آمنه و بچه ها،دایی مهدی و مامان بزرگ و بابابزرگ بودیم.خیلی به همگی خوش گذشت. شما وقت خیلی زیادی را با باباجون صرف کردی طوری که من دلم برات تنگ شده بود.  اولش وقتی پاتو نو دریا گذاشتی میخندیدی و بعد مثل فیلمها خنده ات تبدیل به گریه شد و از دریا ترسیدی. تا آخر هم همین ترس را داشتی ولی باباجون خیلی تلاش کرد تا ترست از دریا بریزه و خیلی کمتر شد.

 

مهسا جون در محوطه روبروی ویلا

با ترفندهای باباجون کمی تنها در آب میموندی:

جنگل گیسون کمی بعد از شهر پره سر

با بچه گربه های اونجا دوست شده بودی و اونها رو لمس هم میکردی

از ماسه های کنار دریا خیلی خوشت اومده بود 

آبشار ویسادار در پره سر

 

در این مدت کلا پوشکت کردم وقتی که به تهران برگشتیم دیگه کلا عادت دستشویی رفتن از سرت خارج شده است. اصلا وقتی جیش داری  نمیگی و وقتی کارت رو انجام میدی گاهی منو صدا میکنی. کلا عادتت برگشته. الان مستاصل شدم. نمیدونم دستشویی دیگه برات جذاب نیست یا پوشک کردنت باعث این امر شده.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان الين
20 شهریور 91 8:42
مامان مهسا خانوم ماشله دخملت خيلي با نمكه .عكسهاشم خيلي قشنگن خصوصا آخري كه اخمش منو كشته